زندگینامه هانس زیمر | بخش سوم

ساخت وبلاگ

وی در 8 دسامبر 2010 به یک ستاره در پیاده روی مشاهیر هالیوود در بلوار 6908 Hollywood در هالیوود ، کالیفرنیا اهدا شد.
امتیاز هانس زیمر برای خط قرمز نازک (1998) نشان دهنده مسیری است که وی برای بقیه کار خود به سبک انتخاب می کند. بسیاری از کارگردانان (به خصوص کریستوفر نولان) او را بر اساس عشق به خط قرمز نازک (1998) و تمایل به فضای مشابه آن به کار می گیرند. به طور دقیق تر بر اساس آهنگ "سفر به خط". از قضا ، به استثنای "سفر به خط" ، بیشتر نمرات زیمر نتیجه نهایی خط قرمز نازک (1998) را به دست نیاورد آنچه که مورد استفاده قرار گرفت ، اغلب با موسیقی های مختلف دیگری که مالک انتخاب کرده بود برای ایجاد یک اثر پیچیده نمونه برداری شد که اغلب به اشتباه به زیمر نسبت داده می شود.
از سال 2018 ، او با امتیاز موسیقی 10 فیلم نامزد اسکار بهترین فیلم همکاری کرده است: مرد بارانی (1988) ، رانندگی خانم دیزی (1989) ، همانطور که خوب می شود (1997) ، خط قرمز نازک ( 1998) ، گلادیاتور (2000) ، فراست / نیکسون (2008) ، Inception (2010) ، 12 سال یک برده (2013) ، چهره های پنهان (2016) و دانکرک (2017). از این میان ، مرد باران (1988) ، رانندگی خانم دیزی (1989) ، گلادیاتور (2000) و 12 سال یک برده (2013) برندگان این گروه هستند.
پسر بریژیت (ویل) و هانس یواخیم زیمر ، كه یك شركت منسوجات به نام Zimmer AG Frankfurt am Main تأسیس كرد. مادرش بریژیت در دهه 1930 آلمان را به عنوان پناهنده یهودی نزد نازی ها ترک کرد و در زمان جنگ در انگلیس زندگی می کرد.
او تنها آهنگساز است که تحت دو کارگردان متفاوت برای فیلم های بتمن امتیاز می گیرد.
او تنها آهنگسازي است كه براي فيلم هايي درباره بتمن و سوپرمن نتيجه گيري كرده است.
او برای همه سه تایی قهرمانان DC Comics نمره نوشته و ساخته است: بتمن ، سوپرمن و زن شگفت انگیز.
5 فرزند دارد: یک دختر ، زوئی ، با همسر سابق خود ویکی کارولین. پسران جیک و مکس ، و دختران بریژیت و آنابل ، و همسر فعلی او سوزان زیمر.
نقل قول شخصی (22)
من همه این رایانه ها و صفحه کلیدها و سینت سایزرها را دارم و سر و صدا می کنم. به عنوان مثال ، من با The Lion King (1994) آهنگهایی با ارزش بیش از چهار ساعت نوشتم ، و آنها بسیار زیبا بودند - اما کاملاً بی معنی بودند. بنابراین در پایان به مطالبی رسیدم که دوست داشتم. ما چهار سال روی The Lion King کار کردیم ، اما من تا سه و نیم هفته گذشته درست بازی نکردم. از طرف دیگر ، در Crimson Tide (1995) ، من فقط وارد شدم و در عرض چند ثانیه فهمیدم چه می خواهم.
حوالی ظهر از خواب بیدار می شوم ، سیگاری روشن می کنم ، یک فنجان قهوه می خورم ، یک ساعت در وان می نشینم و خیال پردازی می کنم و معمولاً برخی ایده ها به ذهنم می رسد ... این یک زندگی بسیار غیرمسئول است. تنها تصمیماتی که می گیرم مربوط به یادداشت هایی است که می نویسم.
من رانندگی نمی کنم ، بنابراین یکی از دستیارانم مرا به اتاق تحریریه ام سوق می دهد و من یک تقویم روی دیوار دارم که به من می گوید چه مدت زمان برایم مانده و چقدر عقب مانده ام. من به آن نگاه می کنم و وحشت می کنم ، و تصمیم می گیرم که در کدام صحنه کار کنم. و تا جایی که چیزی معنا پیدا کند ، آنجا یادداشت های چسبناک می نشینید و دیگر به آن فکر نمی کنید. آهنگ های خوب وقتی به ذهن شما خطور می کند.
اگر اتفاقی بیفتد که دیگر نتوانم موسیقی بنویسم ، این باعث کشته شدن من خواهد شد. این فقط یک کار نیست. این فقط یک سرگرمی نیست. به همین دلیل است که صبح بلند می شوم.
شما باید انعطاف پذیر باقی بمانید و همیشه باید منتقد خود باشید.
[در امتیاز خود برای هانیبال (2001)] این بهترین تم عاشقانه ای است که من تاکنون نوشتم ، من مدام به همه می گویم این یک کمدی عاشقانه است ، اما هیچ کس باور نمی کند.
[در مورد نمره خود برای Batman Begins (2005)] من فکر می کنم این یکی بیشتر از هر چیز الکترونیکی دارد. من نمی خواستم ارکستر مستقیم کار کنم زیرا بتمن ، او شخصیت مستقیمی نیست. منظورم این است که آن اسباب بازی های فوق العاده و فناوری را از کجا آورده اید؟ بنابراین فکر کردم که می توانم کمی بیشتر از این فناوری استفاده کنم ... یک یادداشت ارکسترال مستقیم در مورد این امتیاز وجود ندارد.
[در مورد امتیازات قبلی بتمن] هیچ کس هیچ وقت از امتیازات الیوت گلدنتال نامی نمی برد. و البته ، من به هیچ یک از اینها اشاره نمی کنم ، زیرا کاملا صادقانه من نرفتم و دوباره فیلم های قدیمی بتمن را نگاه کردم.
نمی گویم فیلم بد یا فیلم خوبی است اما فیلم عجیب و غریبی است. همه موسیقی قبل از اینکه تری صحنه ای را ویرایش کند ، نوشته شده است. این فقط نحوه کار او بود. این یک روش کار عجیب و غریب برای من بود ، زیرا من مجبور بودم تمام مدت شارژ را به سمت بالا تپه هدایت کنم. کمی دلهره آور می شود.
[در امتیاز او برای شیر شاه (1994)] من قبلاً هرگز برای صحبت در مورد حیوانات فازی ننوشته بودم. من می دانستم چگونه برای احساسات انسانی بنویسم اما اینها حیوانات بودند. مدتی طول کشید تا به نوعی از پس این مسئله برآیم و کاری را که شما انجام می دهید انجام می دهم که فقط رفتار با آنها مانند شخصیت های انسانی است.
[در مورد امتیاز خود برای The Lion King (1994)] من فکر کردم که چگونه در یک فیلم کودک با این ایده که یک پدر می میرد و یک تجربه احساسی اما وحشتناک ایجاد نمی کنیم ، چگونه کنار بیاییم؟ و بسیار ساده است. این دیدگاه من است زیرا پدر من در شش سالگی فوت کرد. من کسی نداشتم که در این باره با او صحبت کنم.

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 250 تاريخ : 11 آذر 1399 ساعت: 15:0