زندگینامه واسیلی کاندینسکی

ساخت وبلاگ

واسیلی کاندینسکی ، نقاش متولد روسیه ، به عنوان یکی از رهبران هنر آوانگارد به عنوان یکی از بنیانگذاران انتزاع ناب در نقاشی در اوایل قرن 20 شناخته می شود.
واسیلی كاندینسكی كی بود؟
واسیلی كاندینسكی در 30 سالگی به طور جدی تحصیل در رشته هنر را آغاز كرد و برای تحصیل در زمینه طراحی و نقاشی به مونیخ رفت. كاندینسكی ، یك نوازنده آموزش دیده ، با حساسیت موسیقیدان به رنگ نزدیك شد. وسواس با مونه او را واداشت تا مفاهیم خلاقانه خود از رنگ روی بوم را که گاه در میان معاصران و منتقدان وی بحث برانگیز بود ، کشف کند ، اما کاندینسکی در اوایل قرن بیستم به عنوان رهبر قابل احترام جنبش انتزاعی هنر ظاهر شد.

اوایل زندگی
واسیلی كاندینسكی در 4 دسامبر 1866 (از نظر تقویم میلادی 16 دسامبر) در مسكو متولد شد ، از پدر و مادر موسیقی لیدیا تیچیوا و واسیلی سیلوستروویچ كاندینسكی ، تاجر چای بود. وقتی كاندینسكی حدوداً 5 ساله بود ، پدر و مادرش طلاق گرفتند و او برای زندگی با یك عمه به اودسا رفت و در مدرسه دستور زبان نواختن پیانو و ویولنسل را آموخت و همچنین با مربی آموخت نقاشی. او حتی در دوران کودکی تجربه صمیمانه ای با هنر داشت. آثار دوران کودکی او ترکیبات رنگی کاملاً مشخصی را نشان می دهد که از تصور او مبنی بر اینکه "هر رنگ با زندگی مرموز خود زندگی می کند" تزریق شده است.

اگرچه بعدا نوشت ، "یادم می آید که این نقاشی و کمی بعد نقاشی من را از واقعیت خارج کرد" ، وی با پیگیری آرزوهای خانواده اش برای ورود به قانون ، وارد دانشگاه مسکو در سال 1886 شد. وی با درجه عالی فارغ التحصیل شد ، اما برای وی بورس تحصیلی کار میدانی را در پی داشت که مستلزم بازدید از استان وولوگدا برای مطالعه فقه و آیین کیفری سنتی آنها بود. هنر محلی در آنجا و مطالعه معنوی به نظر می رسد آرزوهای نهفته را برانگیخته است. هنوز هم ، كاندینسكی با پسر عموی خود ، آنا چیمیاكینا ، در سال 1892 ازدواج كرد و در دانشكده حقوق مسكو موقعیتی را بدست آورد و کارهای چاپ هنری را در كنار خود اداره كرد.

اما دو واقعه باعث تغییر ناگهانی شغل وی در سال 1896 شد: دیدن نمایشگاهی از امپرسیونیست های فرانسوی در مسکو در سال گذشته ، به ویژه «انبارهای انبوه کلود مونه» در Givey ، که اولین تجربه هنر غیر نمایندگی وی بود. و سپس شنیدن Lohengrin واگنر در تئاتر Bolshoi. كاندینسكی ترجیح داد شغل وكالت خود را رها كند و به مونیخ برود (او از كودكی آلمانی را از مادربزرگ مادری خود آموخته بود) تا تمام وقت خود را به تحصیل در هنر اختصاص دهد.

هنر و نقاشی
در مونیخ ، کاندینسکی در یک مدرسه خصوصی معتبر نقاشی پذیرفته شد و به آکادمی هنر مونیخ رفت. اما بسیاری از مطالعات وی خودگردان بود. او با مضامین متعارف و اشکال هنری شروع کرد ، اما در حالی که او در حال شکل گیری نظریه های ناشی از مطالعه معنوی فداکارانه بود و با رابطه شدید بین موسیقی و رنگ به او اطلاع داده می شد. این نظریه ها در دهه اول قرن 20 به هم پیوستند و او را به سمت مقام نهایی خود به عنوان پدر هنر انتزاعی سوق دادند.

رنگ بیش از آنکه توصیف وفادارانه ای از طبیعت یا موضوع باشد ، به بیان احساسات تبدیل شد. او با دیگر نقاشان آن زمان مانند پاول کلی دوستی و گروه های هنرمند تشکیل داد. او مرتباً نمایشگاه می گذاشت ، کلاس های هنری تدریس می کرد و ایده های خود را درباره نظریه های هنر منتشر می کرد.

در این مدت او با دانشجوی هنر گابریل مونتر در سال 1903 ملاقات کرد و قبل از آنکه طلاقش از همسرش در سال 1911 نهایی شود ، نزد وی نقل مکان کرد. آنها سفرهای زیادی داشتند و قبل از شروع جنگ جهانی اول در بایرن اقامت گزیدند.

وی پیش از این انجمن هنرمندان جدید را در مونیخ تشکیل داده بود. گروه Blue Rider با همتای هنرمند خود فرانتس مارک تاسیس شد و او در کنار Klee و آهنگساز آرنولد شوئنبرگ یکی از اعضای جنبش Bauhaus بود.

جنگ جهانی اول ، کاندینسکی را به روسیه برگرداند ، جایی که چشم هنری او تحت تأثیر جنبش سازنده ، مبتنی بر خطوط سخت ، نقاط و هندسه قرار گرفت. هنگامی که در آنجا بود ، كاندینسكی 50 ساله با نینا آندروسكایا ، دختر یك ژنرال در ارتش روسیه ، كه دهه ها جوانتر بود آشنا شد و با او ازدواج كرد. آنها یک پسر با هم داشتند ، اما پسر تنها سه سال زندگی کرد و موضوع کودکان تابو شد. این زوج پس از انقلاب در روسیه اقامت داشتند ، كاندینسكی با استفاده از انرژی بیقرار و همه جانبه خود در اجرای برنامه های هنری آموزشی و دولتی ، به ایجاد موسسه فرهنگ هنری مسكو و موزه فرهنگ تصویری كمك كرد.
پس از درگیری نظری با دیگر هنرمندان ، به آلمان بازگشت و در مدرسه باهاوس در برلین به تدریس پرداخت و نمایشنامه و شعر نوشت. در سال 1933 ، هنگامی که نازی ها قدرت را به دست گرفتند ، نیروهای طوفان مدرسه باهاوس را تعطیل کردند. گرچه كاندینسكی به تابعیت آلمان دست یافته بود ، اما جنگ جهانی دوم ماندن وی را در آنجا غیرممكن كرد. در ژوئیه 1937 ، او و دیگر هنرمندان در "نمایشگاه هنر منحط" در مونیخ معرفی شدند. این نمایشگاه به طور گسترده ای مورد توجه قرار گرفت ، اما 57 اثر او توسط نازی ها مصادره شد.

او و نینا در اواخر دهه 1930 هنگامی که مارسل دوشان برای آنها آپارتمان کوچکی پیدا کرده بود به حومه پاریس نقل مکان کرده بودند. هنگامی که آلمانی ها در سال 1940 به فرانسه حمله کردند ، کاندینسکی به پیرنه ها گریخت ، اما پس از آن به نوئلی بازگشت ، جایی که زندگی نسبتاً خلوتی را سپری کرد ، افسرده از این که نقاشی هایش فروخته نمی شود. اگرچه هنوز هم از نظر بسیاری جنجالی بود ، او طرفداران برجسته ای مانند سلیمان گوگنهایم را به دست آورده بود و تا زمان مرگش به نمایشگاه ادامه داد.

آثار اندکی که کاندینسکی در روسیه تولید کرد باقی مانده است ، اگرچه بسیاری از نقاشی های او در آلمان خلق شده است. خانه های حراج نیویورک امروز نیز به او افتخار می کنند - در سالهای اخیر ، آثار هنری وی بیش از 20 میلیون دلار فروخته است. كاندینسكی معتقد بود كه هر دوره زمانی مهر برجسته خود را بر بیان هنری می گذارد. تفسیرهای واضح وی از رنگ از طریق حساسیت های موسیقیایی و معنوی ، مسلماً منظر هنری را در آغاز قرن بیستم تغییر داد ، و عصر مدرن را تسریع می کند.

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 144 تاريخ : 25 آبان 1399 ساعت: 15:0