زندگینامه کمال الملک | بخش چهارم

ساخت وبلاگ

اعتبار هنری

بحث در مورد زندگی و آثار کمال الملک در اواسط دهه 1940 (چند سال پس از مرگ وی) توسط تعدادی از هنرمندان و دانشمندان آغاز شد که به طرق مختلف وی را به عنوان استاد بزرگ هنر ایرانی تحسین می کردند (به عنوان مثال ، وزیری مراجعه کنید ؛ Qarābegiān ؛ Navāʾi ؛ و Ḡani). همین دسته از انتقادات مطلوب توسط شاگردان و ستایشگران وی در دهه های 1950 تا 60 ادامه داشت (رجوع کنید به Ḡani؛ Jamālzādeh؛ Ḥejāzi؛ Āštiāni). اگرچه چالش مکتب نقاشی کمال الملک در اواخر دهه 1940 و اوایل دهه 1950 از سوی نقاشان مدرنیست با گرایش های مختلف سیاسی و هنری پیش آمد ، اما این امر منجر به انتقاد روشمندتر از کمال الملک و مکتب وی تا قبل از دوره دهه های 1970-80 (برای ظهور نقاشی مدرنیستی پس از كامل الملك در ایران در اواخر دهه 40 و 1950 ، نگاه کنید به یارشاطر ، صص 363-77). در دوره دهه 1970-80 ، علاوه بر تحسین تحسین برانگیز (به عنوان مثال ، seeayḵ ؛ Eskandari ؛ Yusofi را ببینید) ، تعدادی از انتقادات مرتبط تر از طرفداران هنر دانشگاهی اروپا و هنرمندان مدرنیست و منتقدان هنری منتشر شد.

کارهای کمال الملک در دهه های 1970-80 از دیدگاه های مختلفی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است: دانشجویان و مداحان وفادار که معتقدند وی از طریق حس عکاسی دقیق خود در انعکاس شی در شکل و رنگ طبیعی آن ، انقلابی در هنر ایرانی ایجاد کرده است. مدرنیست هایی که کامال الملک را به دلیل مشغله اش با تقلید از طبیعت و بدین وسیله دلسرد کردن هنر بدیع ، تلخی انتقاد کردند. و سرانجام کساني که در ظهور مکتب او مانعي براي احياي نقاشي اصيل ، اما در عين حال نوآورانه فارسي مانند آثار Reżā Abbāsi و يا هنري نوآورانه و محبوب مانند نقاشي قهوه خانه (نقاشي qahvaḵānaʾi) ديدند.

ستایش دانش آموزان ayosayn Šayḵ ، در مصاحبه ای با عنوان "نقاشی به معنای تقلید از طبیعت است" ("Naqqāši yaʿni taqlid-e ṭabiʿat") ، Kamāl-a-molk را برای تأسیس مکتب نقاشی فارسی با ارائه زیبایی های طبیعت ستایش می کند (Šayḵ ، pp. 32-33 ؛ همچنین به وزیری ، صص 13-99 مراجعه کنید ؛ هر دو از دانشجویان وفادار کمال الملک بودند).

اسماعیل استیگنی ، دانشجوی سابق و همکار ، معتقد است که "از نظر طراحی ، غنای رنگ و دقت در جزئیات ، کمال الملک از همه هنرمندان معاصر بزرگتر بود." Āštiāni می گوید ، اگر بخواهیم نقاشی را با عكاسی مقایسه كنیم ، می توان گفت كه چشمان كامل الملك به دوربین شباهت دارد. این معلم مرتباً می گوید: "من قادر هستم نقاشی از یک شی را چنان دقیق ترسیم کنم که هیچ تفاوتی با عکس آن نشان ندهد." اتیژنی همچنین کمال الملک را به خاطر توانایی اش در کشف قوانین اساسی دیدگاه به تنهایی ، که بعداً در اروپا کامل کرد ، تحسین می کند. اما او در نقاشی خود دو نقطه ضعف را مشاهده کرد. نخست ، وی معتقد است كه كامل الملك چنان درگیر دقت و صحت طراحی و رنگ پذیری رنگ بود كه "او كم به ترکیب و حالتهای مختلف آن اهمیت می داد." دوم ، "او به جنبه شاعرانه نقاشی توجه کمی داشت." علیرغم این کمبودها ، اتیشنی معتقد است که کمال الملک در انقلابی در نقاشی ایرانی در یک دوره نسبتاً کوتاه در آکادمی "انقلابی ایجاد کرد" و سبک های قبلی را به هنرهای تزئینی تبدیل کرد. در نتیجه ، "دو به اصطلاح" هنرهای سنتی "یا" هنرهای ملی "، از یک طرف ، و" هنرهای مدرن "، از سوی دیگر ، از هم جدا شدند" (اتنی ، ص 16-18).

نقدهای مدرنیستی. منتقدان مدرنیست سبک Kamāl-a-molk ارزیابی های خود را دقیقاً بر آنچه طرفداران وی به عنوان دستاوردهای مکتب وی برجسته می کنند ، متمرکز می کنند. آیدین آغداشلو (آیدین ادیلو) ، هنرمند و منتقد هنری مدرنیست ، معتقد است كه كامل الملك توانسته است نقاشی غربی را به خوبی بدست آورد ، قوانین و هنجارهای هنر طبیعت گرایانه را بفهمد و همه دستاوردهای پس از رنسانس را جذب كند. ایتالیا با این حال ، این یک پیروزی چندان چشمگیر نبود ، زیرا هنر غربی در اوایل قرن 20 این دستاوردها و مبانی آنها را کنار گذاشته و به سمت یک نوع هنری ذهنی ، مسطح ، ناب و انتزاعی پیش می رفت. به این معنا که کمال الملک از آنجا آمده بود (آغداشلو ، ص 232).

تأثیر بازدارنده بر هنر ایرانی. موصن وزیری مقدم ، دیگر منتقد مدرنیست ، انتقاد خود را معطوف به موانعی است که کمال الملک و به طور خاص دانشجویان متوسط ​​او برای احیای هنر اصیل ، در عین حال نوآورانه فارسی ایجاد کردند. او معتقد است كه عباسي تصاويري خلق كرده است "كه نويد بخشي از مرحله جديدي در هنر نقاشي و به تصوير كشيدن است." وزیری مقدم می گوید برای اولین بار تصاویر طبیعت و انسان با معماری ایرانی ترکیب شده است. نوآوری های Reżā Abbāsi ، از جمله نسبت های جدید ، ابعاد و طرح های رنگی ، در نقاشی زند و قاجار تغییر شکل یافت. یعنی "خطوط هندسی و تزئینات اسلیمی به تدریج جای خود را به عناصر طبیعی داد" ، در حالی که آنها همچنان آثار مینیاتورهای قدیمی ایران را نشان می دادند (وزیری-مقدم ، ص 34-35). در ارزیابی منفی وزیری-مقدم ، "كامل الملك" به جای الهام گرفتن از سبك آقای عباسی و تلفیق آن با درك نوآورانه از هنر كلاسیك اروپایی ، و به جای دادن روح تازه به نقاشی های دیواری قاجار و نقاشی ها ، " طبیعت ، نقاشی اشیا دقیقاً همانطور که همه مردم می بینند »(وزیری مقدم ، ص 35).

با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن!...
ما را در سایت با زندگی هنرمند مورد علاقت آشنایی پیدا کن! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegihonarmandan zendegihonarmandan بازدید : 140 تاريخ : 26 مهر 1399 ساعت: 15:0